فیلم مستند دروازه بانان جهنم / اعترافات و جنایات جاسوسان رژیم صهیونیستی در شاباک (شینبت) / زیرنویس فارسی / The Gatekeepers Documentary / لینک مستقیم دانلود
فیلم مستند دروازه بانان (جهنم) در تلاش است تا به وسیله مصاحبه با چندین تن از فرماندهان سازمان اطلاعات و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی، شاباک (شینبت)، به نوعی فلسفه وجودی، نحوهی کار و ماحصل اقدامات آنان را بررسی کند. این مستند ۹۰ دقیقهای کاری مشترک از شبکهی تلویزیونی ARTE و IBA رژیم اشغالگر قدس است. آنچه که در این مستند بیش از هر چیز جلب توجه میکند، اعترافهای همراه با پردهپوشیای است که بیننده فیلم را متحیر میکند و دست آخر، سخن امام راحل (ره) را از زبان فرماندهان بزرگ ارتش رژیم اشغالگر میشنویم و آن این است که اسرائیل نابود خواهد شد.
فیلم مستند دروازه بانان جهنم / اعترافات و جنایات جاسوسان رژیم صهیونیستی در شاباک (شینبت) / زیرنویس فارسی / The Gatekeepers Documentary
مدت زمان : ۹۰ دقیقه
حجم کل : ۸۰۰ مگابایت
کیفیت : BRRip (عالی)
سال تولید :۲۰۱۲
کاری از : شبکهی تلویزیونی ARTE و IBA رژیم صهیونیستی
زبان : انگلیسی، عبری
زیرنویس : فارسی
سازمان شاباک (عبری: שב”כ) یا شین بت، در سال ۱۹۴۸ و به عنوان یکی از سه بخش اصلی امنیتی رژیم صهیونیستی در کنار بخشهای سرویس امنیت نظامی و سرویس امنیت خارجی، تاسیس شد و کار محوری این سازمان مخفی، جمعآوری اطلاعات مربوط به درون مرزهای رژیم اشغالگر قدس و مناطق فلسطینینشین و همچنین خنثیسازی فعالیتهای جهادی (از قول فرماندهان این سازمان: فعالیتهای تروریستی) میباشد.
نکته مهم: در این مطلب، به جهت رعایت امانت، کلماتی چون تروریسم و اسرائیل تغییر نکردهاند، لذا از خوانندهی محترم تقاضا میشود به جای کلمات تروریسم و اسرائیل، جهاد و رژیم اشغالگر قدس قرار دهد.
یووال دیسکین (فرماندهی شین بت ۲۰۰۵-۲۰۱۱)
یووال دیسکین
به عنوان رهبر شین بت، سیاستمداران دوست ندارند که از تو پاسخهای سه یا چهار گزینهای بگیرند. میخواهند که به ایشان بگویی صفر یا یک. شلیک کن یا شلیک نکن. من به عنوان یک فرمانده بارها خودم را در موقعیتهایی دیدهام که نمیدانستم باید چه کار کنم. هنگام شکار یک تروریست، میتوان او را زد اما دو نفر دیگر هم همراه او در ماشین هستند و من هم مطمئن نیستم که آن دو نفر هم جزو همان گروه هستند یا نه. چه کار باید کرد؟ شلیک کرد یا نه؟ زمان از دست میرود؛ سیاستمداران از تو تصمیمگیری میخواهند و منظورشان از تصمیمگیری هم همان شلیک کردن است. شلیک نکردن به نظر آسانتر میرسد ولی اغلب سختتر نیز هست. در یک عملیات پاکسازی، هیچکس جز تروریستها آسیب نمیبیند و تا جای ممکن تمیز انجام میشود. اما با این حال همیشه چیزی به ذهن میآید و این است که «یک چیز غیر طبیعی در موردش وجود دارد». چیزی که غیر طبیعی است، قدرتی است که ما برای کشتن آسان سه نفر تروریست داریم.
سال ۱۹۶۷، جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل با پیروزی اسرائیل به پایان میرسد و ناگهان بیش از یک میلیون نفر آوارهی فلسطینی در کرانهی باختری و غزه تحت سلطهی رژیم اشغالگر قدس قرار میگیرند.
در آن زمان من ۱۱ سال سن داشتم و به سختی میفهمیدم که جنگ چیست اما با چندین بار خواندن کتابی به نام «اگر اسرائیل در جنگ شکست بخورد» خیلی خوب فهمیدم که اگر اعراب ما رو شکست بدهند چه بلاهایی ممکن است سرمان بیاید. آن کتاب تاثیر عمیقی روی من گذاشت.
آوراهام شالوم (فرماندهی شین بت ۱۹۸۰-۱۹۸۶)
در جنگ شش روزه توی یک عملیات بودم، اعراب تسلیم شده بودند و ما ناگهان بدون دشمن رها شدیم. بعد شروع کردیم به کار کردن علیه تروریسم در غزه و کرانهی باختری، بدون اینکه حتی بدانیم تروریسم چیست؛ چون در آن زمان، تروریسم توسعه پیدا نکرده بود. اولین کاری که از دستمان بر میآمد سرشماری مردمی بود که در آن سرزمین زندگی میکردند و البته کار مهم و سختی بود چون سربازان ما باید به زبان عربی مسلط میشدند. این اطلاعات برای ما ارزش حیاتی داشت.
شین بت به دنبال برقراری ارتباط با فلسطینیها بود تا ببیند چه چیز به این مردم انگیزه میدهد. بعد از مدتی خوشبختانه تروریسم افزایش پیدا کرد. این را میگویم چون بعد از مدتها دوباره کار پیدا کرده بودیم و از سر و کله زدن با مردم راحت شده بودیم. بعد از آن حتی مشکلات فلسطینیها نیز از یادمان هم رفت.
یاکوب پِری (فرمانده شین بت):
بعد از آن در نابلس در هر گوشهای یک تروریست وجود داشت. بعضی شبها صدها نفر رو دستگیر میکردیم. به یک روستا مسلط میشدیم، مردها را در یک میدان جمع میکردیم البته بیشتر نزدیک مسجد یا مدرسه و بعد سعی میکردیم از این افراد اعتراف بگیریم. بعضیها همکاری میکردند و بعضیها هم نه.
کارمی گیلون (فرمانده شین بت ۱۹۹۴-۱۹۹۶):
من جاسوسی رو از بازداشتگاه بیتالمقدس شروع کردم. آن زندان بدترین جایی است که تا بحال در زندگیام دیدهام. یک ساختمان قدیمی مربوط به زمان ترکها. وقتی یک فرد معمولی وارد آنجا میشود آماده است که حتی به کشتن مسیح هم اعتراف کند.
ما روستا به روستا و منطقه به منطقه دنبال افرادی میگشتیم که حاضر به همکاری با ما بودند. افرادی که تواناییها آنان در نفوذ به میان اعراب و گرفتن اطلاعات از آنها برایشان ساده بود. این افراد را استخدام میکردیم و آنان را مجبور به انجام کارهایی میکردیم که حتی فکرش را نمیتوانستند بکنند. متقاعد کردن کسی به انجام خیانت به مردم خودش کار بسیار سختی است.
ما تا حدود زیادی موفق شدیم که تروریسم را از بین ببریم اما این نتوانست مشکل اِشغال را حل کند. ما فقط موفق شده بودیم حملات تروریستی را از هفتهای ۲۰ حمله به سالی ۲۰ حمله کاهش بدیم. برخی از نخستوزیران مثل گلدا مایر و بگین هیچ کاری با فلسطینیها نداشتند اما در دوران شیمون پرز جو عوض شد ولی او هم همان کاری را کرد که اجدادش انجام میدادند. او هم اشغال را ادامه داد. هیچ وقت استراتژی تغییر نمیکرد بلکه تاکتیکهای جنگی عوض میشد.
کارمی گیلون (فرمانده شین بت ۱۹۹۴-۱۹۹۶)
کارمی گیلون
سال ۱۹۸۲، جنگ لبنان بود. نیروهای اسرائیل وارد لبنان و خدمهی شین بت هم وارد کارزار شدند. در آن زمان آوراهام شالوم فرماندهی شین بت بود. او مردی بود که نه تنها فلسطینیها و لبنانیها بلکه خود اسرائیلیها هم از او میترسیدند؛ به شدت جدی و محکم بود؛ از هر چیزی که خوشش نمیآمد کلکش را میکند.
ماجرای اتوبوس ۳۰۰ به نقل از آوراهام شالوم:
یک دستگاه اتوبوس در مسیر بیتالمقدس توسط تروریستها گروگان گرفته شد، در آن زمان من رئیس شین بت بودم. خیلی سریع مسیر آن اتوبوس بسته شد و گیر افتاد. نیروهای شین بت به تروریستها حمله کردند و در مقابل چشم دوربینها، یک نفر از آنان را که دستانش بسته بودند کشتند، دو نفر دیگر را هم آنقدر با سنگ زدند که مغزشان از سرشان بیرون زده بود. این افتضاح به حدی بالا گرفت که ما تحت فشار زیادی از طرف نخستوزیر قرار گرفتیم. مجبور شدم استعفا نامم رو تحویل بدم اما نخست وزیر هم میترسید که بعد از من مجبور به استعفا بشود. با این حال بعد از گذشت یک سال از آن قضیه ناگهان من را تنها گذاشتند. بلکه بدتر از آن، آنها کل شین بت را تنها گذاشتند.
انتفاضه:
وقتی که انتفاضه شروع شد، ناگهانی و به صورت موجی از انفجار خشم مردم بود. مردمی که به پا خاسته بودند تا ما را بیرون کنند. هیچ چیز جلودارشان نبود جز گلوله. تعداد افرادی که بازداشت کردیم و در لیست تحت تعقیب ما بودند از هر لیست اینچنینی در دنیا بزرگتر بود. نکتهی منفی اینجاست که ما هرگز وقوع چنین جنبشی را پیشبینی نمیکردیم. البته باید گفت که تقریبا تمام آژانسهای اطلاعاتی دنیا در پیشبینی وقایع بزرگ ناموفق بودهاند.
در آن زمان، نخست وزیر اسحاق شامیر هرگز باور نداشت که توافق با اعراب ممکن باشد اما اسحاق رابین کاملا به آن معتقد بود. تنها راه حل مشکل بین فلسطین واسرائیل همکاری با سازمان آزادیبخش فلسطین بود که خودش را از اصول جدا کرده بود. به این صورت بود که پیمان «اُسلو» به انجام رسید.
کاری که ما قبل از پیمان اسلو کردیم این بود که تمام افراد این سازمان که تحت تعقیب بودند را قبل از بسته شدن پیمان بازداشت کنیم چرا که دیگر بعد از آن امکانش نبود. هم برای ما و هم برای فلسطینیها، طرف مقابل یک تروریست بود و از یکدیگر نفرت داشتیم و همین مسئله نشستها و صحبتها را کار سختی کرده بود. ابتدا دشمن اصلی ما سازمان آزادیبخش فلسطین بود. اما با کنار رفتن آنها، یکباره، حماس و جهاد اسلامی جای آن را گرفتند.
بعد از آن پیمان، حملات انتحاری شروع شد. اول به یک اتوبوس در تلاویو و بعد هم یک اتوبوس در بیتالمقدس. هر وقت که چنین اتفاقاتی میافتاد و ما توانایی جلوگیری از آن را نداشتیم، احساس ناامیدی و شکست تمام وجود ما را فرا میگرفت. بیشتر این حملات از طرف سازمان حماس بود. و هر چه تعداد حملات بیشتر میشد ما فشار فیزیکی در بازجوییها را بیشتر میکردیم. افراد حماس و جهاد اسلامی که بازداشت شده بودند اصلا اعتراف نمیکردند انگار که هیچ چیز برای از دست دادن ندارند.
ما در زندانها بیشتر سعی میکردیم افراد را تهدید کنیم تا اینکه بزنیم. تکنیکهای زیادی داشتیم ولی غیر قانونی بودند (با یک سرچ ساده در اینترنت، کذب محض بودن این سخنان به سادگی مشخص میشود). یک روز به دلیل تکانهای شدیدی که به سر یک جوان فلسطینی داده شد و باعث مرگ او شد، بین رئیس شین بت و دادستان کل اسرائیل در حضور نخستوزیر اسحاق رابین بحث پیش آمد. به نظر دادستان کل، این کار زشت و غیراخلاقی بود اما ما گفتیم که فقط در این صورت میتوانیم جلوی ۹۰% حملات انتحاری را بگیریم. نخستوزیر ناگهان عصبانی و از جا بلند شد و به دادستان مایکل بنیار شلیک کرد و فریاد زد اینقدر نگو چه کار نمیتوانم بکنم؛ بگو چه کار میتوانم بکنم.
حملات انتحاری زیاد شد و مردم به خیابانها ریختند و خواستار لغو پیمان اسلو شدند. مذهبیون ما نخستوزیر اسحاق رابین را مورد هدف قرار داده بودند چرا که او را مسئول مماشات با فلسطینیها میدانستند.
بعد از آن ما شاهد بروز حوادثی بودیم که حالت تلافیجویانه داشت و توسط تعدادی یهودی افراطی انجام میشد. آنان چندین عملیات داشتند و در آخرین آنها در حالی که اتوبوسی را بمبگذاری میکردند دستگیر شدند. بعدها فهمیدیم که آنان قصد داشتند تا مسجدالاقصی را بمبگذاری و تخریب کنند. آنان روانهی زندان شدند اما خیلی زود توسط پارلمان آزاد شدند و حتی کار به جایی رسید که نخستوزیر مجبور شد آزادی عمل یهودیان زیرزمینی مثل اینها را اعلام کند. استدلال مسئولین این بود که این افراد از گوشت و خون ما هستند و در این مورد قانون باید با آنان همراهی کند. یهودیان افراطی به گونهای هستند که حتی سازمانی مثل شین بت هم از پس آنان برنمیآید.
بعد از قضیه یهودیان زیرزمینی که واقعا شین بت را از نظر اطلاعاتی و داخلی شوکه کرده بود، ناگهان شخصی به نام ایگال امیر، بدون اینکه در لیست مظنونین باشد، نخستوزیر را ترور کرد. ناکارآمدی سیستم شین بت با این ترور آشکار شد و به همین دلیل سازمان ما تا مدتی تعطیل شد. با این ترور شکافی بزرگ بین خودمان و خاخامها دیدیم. آنها از ما کارهایی میخواستند که در توان ما نبود. آنها از ما پیروزی مطلق میخواستند اما با این حال ما موفق شده بودیم که حتی خاخامهای افراطی را هم راضی نگاه داریم.
شین بت نیاز به طراحی مجدد و سازماندهی دوباره داشت. ما کار کردیم و اشکالات سازمان را بیرون کشیدیم. شروع کردیم به تحت نظر گرفتن تمام مردم؛ از خیابانها تا کسانی که پای رایانهی شخصیشان نشستهاند. ما هر سال ترورهای بیشتری را خنثی میکردیم و این به خاطر تغییرات ایجاد شده در سیستم بود. بهترین کاری که کردیم این بود که با مسئولین ارشد حکومت فلسطینیها ماهی یکبار جلسه میگذاشتیم و اطلاعات خودمان را هماهنگ میکردیم. مسئولان ارشد آنان همیشه به ما میگفتند که ما نیروی شما نیستیم و به خاطر شما افراد جهادی را بازداشت نمیکنیم؛ ما فقط به این دلیل همکاری میکنیم که مردم ما باور دارند در نهایت ما یک کشور در همسایگی اسرائیل هستیم. ما خیلی با فلسطینیها و یاسر عرفات سر و کله زدیم. ما امنیت میخواستیم اما تروریسم بیشتری نصیبمان شد و آنها ایالت میخواستند و در مقابل، زاغهنشین و مهاجر شدند.
بعد از از بین رفتن پیمان آشتی اُسلو در سال ۲۰۰۰، کاملا معلوم بود که ما به سمت یک انتفاضهی دیگر در حال حرکتیم. زیرا مردم فلسطین به مردمی تبدیل شده بودند که حس میکردند هیچ چیز برای از دست دادن ندارند. از نظر فلسطینیها پیروزی به معنای گرفتن خاک ما نبود برای آنها پیروزی یعنی دیدن زجر کشیدن ما. دیدن عذاب کشیدن ما به خاطر نداشتن امنیت؛ حتی اگر صدها یا هزاران نفر از خودشان کشته شود. این تمام چیزی است که فلسطینیان میخواهند: زجر کشیدن ما. در نهایت هر دو طرف به توازن قوا میرسند. حدی که دیگر هیچ کس قادر به شکستن آن نیست.
صلاح شهاده، یکی از مغزهای متفکر عملیاتهای انتحاری فلسطینیها بود. ما خانهاش را شناسایی کرده بودیم و تمام حرکاتش را زیر نظر داشتیم. وقتی اقدام به حمله کردیم، نیروی هوایی با هماهنگی مقامات اصلی یک بمب یکتنی روی آن خانه انداخت. خانه کاملا ویران شد. تعداد دقیق کشتهها معلوم نشد ولی هر چه که بود معلوم شد که تعداد زیادی زن و کودک میان آنها بوده. هر چند آن منطقه بسیار شلوغ بود اما ما با اطلاعاتی که داشتیم فکر میکردیم که نباید شلوغ باشد (چنین سخنی از دستگاههای اطلاعاتی عریض و طویل رژیم صهیونیستی، مضحک است). اشتباه اطلاعاتی بود که باعث شد تعداد زیادی کشته شوند. این کشتار از نظر بزرگان و قدیمیهای شین بت یک افتضاح حقیقی بود. به نظر آنان افراط در کشتار و خونریزی یعنی دیوانگی محض و مفهومی به آن اطلاق میشود به نام ابتذال شیطانی. کاری است که وقتی شروع به انجامش میکنی ناگهان ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر کشته میشوند آن هم فقط به خاطر کشتن یک نفر که هدف ماست.
در نظامیگری اسرائیلی، انسان پوچی را حس میکند چرا که با استفاده از وسایل نظامی نمیتوان صلح و آشتی به وجود آورد. آشتی باید به روش اعتقادی ساخته شود و بدون استفاده از وسایل نظامی. ما به عنوان کسانی که فلسطینیها را به خوبی میشناسیم ادعا میکنیم که میشود با آنها وارد صلح شد. من به عنوان پیرترین فرماندهی زندهی شین بت (آوراهام شالوم) اساسا طرفدار مذاکره با هر کسی هستم. از حماس و جهاد اسلامی گرفته تا خود احمدی نژاد. حتی اگر آنها با بیادبی جواب ما را بدهند. این ویژگی یک عامل اطلاعاتی است که با هر کسی صحبت کند.
به نظر می رسد که ما داریم به سمت سیاهی میرویم. آینده تیره و تار است. ما به بیش از یک میلیون نفر، زندگی در سختترین شرایط را تحمیل کردیم و از سویی، پسران خودمان را به محض اتمام دبیرستان وارد ارتش میکنیم. تقریبا تمام جوانان وارد ارتش شدهاند. آنان کمکم به این فکر افتادهاند که پس چه کسی زندگی میکند وقتی همه سربازاند. ما ظلم کردیم؛ به همه؛ به خودمان؛ به این یک میلیون نفر.
کلازویتز میگوید پیروزی ایجاد فضای سیاسی بهتر است اما با اینکه ما بارها و بارها شهرهایی مثل نابلوس را اشغال کردهایم اما هیچ پیروزیای به دست نیاوردهایم. آیا اشغال این شهرها و در مجموع اشغال فلسطین، واقعیت سیاسی بهتری را برای ما ساخته؟ تراژدی بحث در مورد امنیت داخلی اسرائیل این است که ما متوجه نیستیم که با یک وضعیت خستهکننده روبرو هستیم که در این وضعیت ما برندهی هر نبرد هستیم اما جنگ را باختهایم.
کلمات کلیدی : سازمان شاباک، שב”כ، شین بت، رژیم صهیونیستی، سرویس امنیت نظامی و سرویس امنیت خارجی، رژیم اشغالگر قدس، خنثیسازی فعالیتهای جهادی، فعالیتهای تروریستی، تروریسم و اسرائیل، جهاد و رژیم اشغالگر قدس، یووال دیسکین، فرماندهی شین بت، رهبر شین بت، سال ۱۹۶۷، جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، یک میلیون نفر آوارهی فلسطینی، کرانهی باختری، غزه، آوراهام شالوم، یاکوب پِری، کارمی گیلون، بازداشتگاه بیتالمقدس، گلدا مایر، بگین، شیمون پرز، تاکتیکهای جنگی، جنگ لبنان، ماجرای اتوبوس ۳۰۰، انتفاضه، نخست وزیر اسحاق شامیر، اسحاق رابین، سازمان آزادیبخش فلسطین، پیمان اُسلو، حماس و جهاد اسلامی، حملات انتحاری، تلاویو، بیتالمقدس، یهودی افراطی، بمبگذاری و تخریب، یهودیان زیرزمینی، یهودیان افراطی، خاخامهای افراطی، یاسر عرفات، پیمان آشتی اُسلو در سال ۲۰۰۰، صلاح شهاده، The Gatekeepers Documentary
در جـادههاي مه آلـود انتـظار
من ماندهام با دلي تنگ و بيقرار
بـا آيـههاي عاشــقانه ميروم
از كوچه زمسـتان در پي بهــار
تصــويـر كاج كهنــسال آرزو
در قاب چشـم افق مانـده يادگار
آن سـوگلي با همه مهـربانياش
آيد ز مـرز غــزل هاي ماندگار
او ميرسد كنون با خندههاي ناب
از پلـكان طـــلايي افتــخار
بـا واژههاي زلال سـپيد عشـق
از پشت قلـه غيبت رســد نگـار
در مخمل سبز سحر شـود ‹‹رهـا››
اين قامت دريـا كه گشته رهسپار
************************
اگرپیشنهادی درباره ی سایت دارید می توانید پسشنهادتان را به ایمیل زیر ارسال کنید:
nasimemouood7@yahoo.com
madheeshg@iran.ir